۲۹ شهریور ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۰
جایگزین برجام چیست؟

«اگر می‌توانستم گزینه‌ای ایجاد کنم که همه پیچ و مهره‌های برنامه هسته‌ای ایران را از بین ببرد، حتما آن را انتخاب می‌کردم.»

این سخنانی است که باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق ایالات‌متحده و از معماران برجام، دسامبر سال ۲۰۱۳، یعنی چند هفته پس از امضای توافق موقت ژنو میان ایران و کشورهای ۱+۵ در مجمع سابان موسسه بروکینگز بیان کرد.

اگرچه ظاهر این جمله ساده به نظر می‌رسد، اما چندین پیام پنهان در آن وجود دارد.

اول آنکه اوباما تأکید دارد که امکان از بین بردن برنامه هسته‌ای ایران وجود ندارد.

دوم آنکه که توافق هسته‌ای بهترین گزینه برای نظارت بر برنامه هسته‌ای ایران است.

سوم آنکه این راه کم‌ هزینه‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین گزینه برای طرفین است.

و چهارم آنکه این توافق، توافقی ایده‌آل برای واشنگتن نیست، اما بهتر از آن وجود ندارد.

اوباما و جان کری، وزیر خارجه وقت ایالات‌متحده با این فلسفه وارد مذاکرات هسته‌ای با ایران شدند و توانستند به توافقی هسته‌ای با تهران دست یابند.

دولت وقت ایران هم موفق شد در جریان مذاکرات هسته‌ای، حق غنی‌سازی در داخل خاک ایران را بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ سازمان ملل متحد برای خود تثبیت کند، تحریم‌های ثانویه آمریکا علیه ایران را از بین ببرد، تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران را نابود کند، اجماع جهانی علیه تهران را بشکند و پروژه امنیتی‌سازی ایران را که به شدت از سوی اسرائیل و اعراب دنبال می‌شد، با شکست مواجه سازد.

این توافق البته فارغ از تبلیغات و شعارهای سیاسی مقامات وقت برای تهران هم توافقی ایده‌آل نبود، اما تصور گزینه‌ای بهتر از آن هم دشوار بود.

حدود سه سال پس از امضای برجام، تیم رادیکال آمریکا در سیاست خارجی و امنیت ملی، ترامپ بی‌تجربه در مسائل سیاسی و دیپلماتیک را به خروج از برجام تشویق کردند. رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، سرانجام در ماه مه سال ۲۰۱۸ از برجام خارج شد و بدین ترتیب تیم رادیکال آمریکا، او را به بحرانی غیرضروری وارد کردند.

استدلال اصلی ترامپ برای خروج از برجام این بود که این توافق فقط مساله هسته‌ای میان تهران و واشنگتن را از بین برده و ایران با آزاد شدن میلیاردها دلار از دارایی‌هایش، برنامه موشکی خود را به سرعت پیش برده و نفوذ منطقه‌ای خود را هم افزایش داده‌ است. ترامپ و افراطیون اطراف او باور داشتند که همه مشکلات ایران و آمریکا باید در قالب یک توافق حل‌وفصل شود. آنها تأکید داشتند که «فشار حداکثری» بر ایران کارگر می‌افتد و تهران سرانجام برای مذاکره بر سر همه مسائل اختلافی با واشنگتن به پای میز مذاکره خواهد آمد.

آنها بازی برد-برد برجام را به یک بازی باخت-باخت تبدیل کردند.

بیش از چهار سال از این تصمیم ترامپ می‌گذرد. تجربه این چهار سال نشان داد که خروج او از برجام نه تنها دستاوری برای آمریکا نداشت که شکستی بزرگ برای او در حوزه سیاست‌خارجی محسوب می‌شد: ایران به سرعت برنامه هسته‌ای و موشکی خود را گسترش داد و از نفوذش در منطقه نیز کاسته نشد.

در این چهار سال، ترامپ با تصمیمات غیرعقلانی خود مانند ترور سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، طرفین را تا آستانه جنگ نیز پیش برد.

اتفاقی که اگر رخ می‌داد با شعارهای خود او از جمله «اول آمریکا» و همینطور دکترین سیاست‌خارجی ایالات‌متحده مبنی بر کاهش حضور نظامی در خاورمیانه و تمرکز بر آسیاپسیفیک با هدف مهار چین نیز در تضادی آشکار بود.

تجربه این چهار سال حقانیت اوباما و واقع‌نگری او درباره ایران را اثبات کرد.

اکنون، جو بایدن، معاون وقت باراک اوباما و رئیس‌جمهور فعلی، بار دیگر در آستانه امضای یک توافق هسته‌ای با تهران قرار دارد.

پرسش مهمی که وجود دارد این است: چرا بایدن تکلیف خود با برجام را مشخص نمی‌کند؟

بهترین پاسخ به این پرسش را چهارشنبه شب، جوزپ بورل، هماهنگ‌کننده سیاست‌خارجی اروپا داد که گفت: «وضعیت سیاسی در آمریکا، برجام را به نوعی بن‌بست کشانده‌است.»

رمزگشایی از «وضعیت سیاسی در آمریکا»، کار چندان دشواری نیست. جو بایدن و دموکرات‌ها در آستانه انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره که قرار است ۱۷ آبان برگزار شود، علاقه‌ای ندارند، خوراک تبلیغاتی به جمهوری‌خواهان بدهند تا آنها بتوانند برچسب تسلیم در برابر ایران به آنان بچسبانند.

حتی به نظر می‌رسد بایدن و یائیر لاپید، نخست‌وزیر اسرائیل هم با یکدیگر هماهنگ هستند تا اجازه ندهند در انتخابات پارلمانی ۱۰ آبان بنیامین نتانیاهو، رهبر حزب راستگرای لیکود به قدرت بازگردد.

احتمالا اختلاف میان جیک سالیوان، مشاور تیم امنیت ملی آمریکا با تیم وزارت خارجه، یعنی آنتونی بلینکن و رابرت مالی که موضعی منعطف‌تر در قبال ایران دارند، یکی دیگر از مصادیق «وضعیت سیاسی در آمریکاست» که بورل به آن اشاره دارد. یکی از دشواری‌های بایدن، تلاش برای ایجاد اجماع میان این دو جریان سیاست‌خارجی واشنگتن است.

در این میان به نظر می‌رسد که تنها مساله باقی‌مانده بین تهران و واشنگتن، بسته شدن پرونده‌های پادمانی ایران در آژانس است.‌ شواهد نشان می‌دهند که بایدن تصمیم‌گیری نهایی درباره آن را به پس از انتخابات اسرائیل و آمریکا موکول کرده‌ است.

برخی مقامات آمریکایی مدعی هستند که نمی‌توانند آژانس را از انجام وظایف مصرح خود بازدارند و مانع از اقدامات حرفه‌ای این نهاد شوند.

این سخن، به دو دلیل بی‌مبناست:

اول آنکه نهادها و سازمان‌های بین‌المللی که پس از جنگ سرد شکل گرفته‌اند، تابعی از سیاست قدرت در نظام بین‌الملل هستند و بدون چراغ سبز قدرت‌های بزرگ، نمی‌توانند تصمیمات کلیدی اتخاذ کنند. تصور این موضوع بسیار دور از ذهن است که آمریکا موافق بسته شدن پرونده‌های ایران در آژانس باشد اما آژانس مانع آن شود.

دوم آنکه پرونده ابعاد نظامی هسته‌ای ایران موسوم به PMD  که دقیقا از جنس همین پرونده ادعایی سه سایت هسته‌ای ایران است، پس از یک تصمیم سیاسی از سوی آمریکا و غرب در چارچوب مذاکرات فنی برجام، از سوی آژانس بسته و آژانس از انجام وظایف حرفه‌ای و مستقل خود منصرف شد!

بنابراین به نظر می‌رسد این مساله آخر نیز مساله‌ای لاینحل نباشد و می‌تواند به دنبال یک تصمیم سیاسی حل و فصل شود و این تصمیم احتمالا پس از انتخابات کنگره اتخاذ خواهد شد.

تجربه چهار سال اخیر، حقانیت اوباما درباره «بهترین گزینه بودن برجام» را ثابت کرد و نشان داد، برجام آلترناتیو بهتر ندارد.

جمله‌ای معروف در سیاست وجود دارد: «خواسته‌های حداکثری، ما را از رسیدن به حداقل‌ها هم محروم می‌کند.»

جمله‌ای دیگر نیز می‌گوید: «سیاست، هنر مانور در میان ممکنات است.»

اگر بایدن هم مانند رئیس سابقش واقع‌گرا باشد و از ایده‌آل‌گرایی بپرهیزد، و همچنین از تجربه چهار سال گذشته نیز درس گرفته باشد، قطعا به این نتیجه رسیده‌ که جایگزینی بهتر از برجام برای واشنگتن وجود ندارد.

برچسب‌ها

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha